سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنیدم مردی از امام صادق علیه السلام می پرسید :«کسی می گوید که دوستت دارم . من از کجا بدانم که [واقعا] دوستم دارد ؟». [صالح بن حکم]
 
سه شنبه 91 مرداد 10 , ساعت 12:50 عصر

ارزیابی سند ودلالت احادیث مورد ادعای جریان یمانی

اینک، لازم است تک تک احادیث مذکور را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث کشف کنیم .

1ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :

« حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .

حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است .

از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟!

2ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد :

« أخبرنا جماعة ، عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ، عن علیّ بن الحسین ، عن أحمد بن محمّد بن خلیل ، عن جعفر بن أحمد المصریّ ، عن عمّه الحسن بن علیّ ، عن ابیه ، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد ، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید ، عن ابیه امیرالمؤمنین (ع) قال : قال رسول الله(ص)فی اللیلة التی کانت فیها وفاته ـ لعلیّ (ع) یا أبا الحسن احضر صحیفةً ودواة ، فأملا رسول الله(ص)وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع فقال : یا علیّ سیکون بعدی اثنا عشر اماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدیّاً ، فأنت یا علیّ اوّل الاثنی عشر الإمام . سمّاک الله تعالی فی سمائه علیّاً المرتضی وامیرالمؤمنین والصّدیق الاکبر والفاروق الاعظم والمأمون والمهدی ، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غیرک ، یا علیّ أنت وصییّ علی اهل بیتی حیّهم ومیّتهم ، وعلی نسائی فمن ثبّتها لقیتنی غداً ، ومن طلّقتها فأنا برئ منها ، لم ترنی ولم أرها فی عرصة القیامة ، وأنت خلیفتی علی أمتّی من بعدی ، فاذا حضرتک الوفاة فسلّمها الی ابنی الحسن البرّ الوصول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنی الحسین الشهید الزکیّ المقتول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه سیّد العابدین ذی الثفنات علیّ ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الباقر ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه جعفر الصّادق فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه موسی الکاظم ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ الرضا ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الثقة التقی ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ النّاصح ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد ، فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » .

این حدیث نیز از نظر سند ضعیف ( ) است . زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ( ) در طریق حدیث است ، که او مجهول می باشد . درباره برخی از راویان دیگر این حدیث هم جای اشکال است . از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است .

این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند . در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ، ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند .

3ـ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است :

« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .

حدیث فوق هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.

ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد.

از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد . وبه هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است.


4ـ شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای 802 ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:

« ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق (ع) أنّ منّا بعد القائم (عج) اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین (ع) ».

سند این حدیث معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای 760 ه به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست . از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است ، الّا این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید می‌کند در حالی که قبلی بر یازده مهدی ! ودر هر صورت سخن از دوران پس از ظهور امام زمان ووفات آن حضرت به میان آورده وهیچ ربطی به امروز که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است، ندارد.

بررسی کلّی همه احادیث مزبور

احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی ومتعارف صالحان نمی ماند . طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید : « ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء »؛ بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.

اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود.

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل أحد وجهین: الاوّل : ان یکون المراد بالاثنی عشر مهدیّاً النبی(ص)و سائر الائمة سوی القائم (عج) ، بان یکون ملکهم بعد القائم (عج).

و قد سبق ان الحسن بن سلیمان أوّلها بجمیع الأئمة ، وقال برجعة القائم بعد موته . وبه ایضاً یمکن الجمع بین بعض الأخبار المختلفة الّتی وردت فی مدّة ملکه. والثانی : أن یکون هؤلاء المهدیّون من اوصیاء القائم هادین للخلق فی زمن سائر الائمة الذین رجعوا لئلا یخلو الزّمان من حجّة ، وإن کان اوصیاء الانبیاء والائمة ایضاً حججاً والله تعالی أعلم » ؛ یعنی: « این اخبار مخالف مشهور است .


دو راه وجه جمع و تأویل روایات فوق

راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد.

راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».

جریان یمانی با احادیث مزبور چه ارتباطی دارد ؟

احادیث مذکور ، چه این که صحیح باشند وچه ضعیف ، چه قابل قبول از نظر دلالت وچه غیر قابل قبول ، چه قابل تأویل به رجعت باشد ، چه غیر قابل تأویل ، هیچ ارتباطی با مدّعای جریان یمانی ندارد.

زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند ، که قیام مهدییّن دوازده‌ گانه یا یازده گانه بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) خواهد بود. هیچ یک از احادیث بر این معنی دلالت نمی‌کند ، که آن‌ها یا برخی از آن‌ها قبل از ظهور امام زمان (عج) می‌آیند . در حالی که احمد اسماعیل گاطع الصیمری ، که به دروغ مدّعی فرزندی ووصایت امام زمان (عج) است ، در حال حاضر که هنوز امام زمان ظهور نفرموده ، ادّعای قیام کرده وخود را اوّلین نفر از مهدییّن می نامد!

بنابراین ، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از جهت احادیث ندارد . علاوه بر آن ، نام وصی خود ، فریاد می زند که بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه می کند ، نه قبل از مرگ او . پس مدّعی جریان یمانی چه وصییّ است که قبل از ظهور ومرگ موصی مشغول به کار شده است !؟

تشکیلات و عملکرد جریان یمانی

در کنار رهبری جریان الیمانی که به عهده احمد اسماعیل گاطع معروف به احمد الحسن الموعود می باشد ، رهبری معنوی ، نظامی ورهبری سازمانی هم وجود داشته است . شیخ کاظم العقیلی مسئول شاخه نظامی ، استاد عبدالرحیم ابومعاذ به عنوان مرشد و رهبری معنوی سازمان می باشد . معاون مؤسس این جریان شخصی به نام شیخ حیدر المنشداوی ( ابن ابو فعل ) از شاگردان شهید سید محمد صدر بود . المنشداوی در زمان صدام به ایران آمد و به ترویج این فکر پرداخت ، لذا توسط حکومت ایران دستگیر گردید ، و به مدت 6 ماه در زندان به سر برد . بعد از سقوط صدّام به عراق بر گردانده شد ، وادّعا نمود که وی وصی امام‌زمان (عبدالله بن الحسن القحطانی ) می‌باشد ، واز همه اموری که مردم از آن ها اطلاعی ندارند ، مطلع است ، حتی از محل قبر فاطمه3مطلع می باشد . وی دفتری را در منطقه قدیم نجف در شارع الرسول (ص)افتتاح نمود ، وبه نشر افکار خود همّت گماشت . بعد از این اتفاقات ، مؤسس جریان با صدور بیانیه ای المنشداوی را تفسیق کرد.

لذا قاسم عبد حسن از عناصر سابق حزب بعث ، عباس خلف الچبیناوی از عناصر سازمان بدر ، عباس زوری عگله و هامل محیی حمود نیز به همراه المنشداوی از این جریان خارج شدند؛ شیخ حیدر المنشداوی پس از آن ، در بغداد توسط یک گروه مسلح کشته شد.

از طرفداران یمانی ، شخصی از بیت حمامی ، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای 1998 م از علمای معروف نجف ـ بود . این شخص که مرتبط با دستگاه بعثی ، عقده ای وضدّ علمای دین بود ، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت . ومصداق آیه شریفه : ( انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح ) شد.

ستاره داود، آرم جریان یمانی !

شعار جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داود است . این ستاره 6 ضلعی به عنوان آرم ودر کنار امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد ، وامضای او در برخی اعلامیه ها از این قرار است:

بقیّة آل محمد:، الرکن الشدید ، احمد الحسن وصی و رسول الامام المهدی (عج) الی الناس اجمعین ، المؤیّد بجبرئیل، المسدّد بمیکائیل ، المنصور باسرافیل ، ذریّة بعضها من بعض والله سمیع علیم » .

این ستاره شش‌ ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام»نامیده می‌شود . صهیونیست ها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده می کنند . فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم ونماد جریان خود استفاده می کرده ، ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی واثبات وابستگی آن ها به صهیونیسم ، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمودند.

فعالیت تبلیغی :

این سازمان به فعالیت تبلیغی بهای زیادی می دهد ، لذا به نشر وچاپ کتاب هایی برای تبلیغ تفکر خود اقدام کرده است؛ بر اثر این تبلیغات ، بعضی ازافراد کم مایه وبی اطلاع از مبانی دینی را گول زده است . وبه آن ها تلقین کرده که وی یمانی نائب امام زمان می باشد . وی کتاب هایی با نام های جذاب وفریبنده هم چون الجواب المنیر عبر الاثیر ، نصیحت به طلاب حوزه علمیه ، حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم ، و کرامات وغیب گویی ها ، نشریاتی با نام روزنامه القائم(عج)، و نشریه قمر بنی هاشم، و منشوراتی با نام انصار المهدی، منتشر ساخته است.

در شماره 3 نشریه هفتگی قمر بنی هاشم مورخه جمعه 14 محرم 1425 ه ، مطالبی از این دست وجود دارد:

معرکة الامام المهدی تشتعل فی مصر ، حرب آمریکا علی العراق ، بدایة الحرب ضد المهدی المنتظر(عج)، علماء السوء فی روایات اهل البیت:، العجل العلمی عند فقهاء الشیعة . در ضمن مقاله اخیر کاریکاتور یک گاو نر که بر شکم آن، کلمه « علم اصول » نوشته شده ، کشیده شده است . در این مقاله علم اصول فقه حوزه های علمیه به گوساله سامری تشبیه گردیده است ، که توسط امام زمان (عج) به دور ریخته خواهد شد . در آن نشریه تحت عنوان « نُبُوءَة » یعنی پیش گویی ، خبر از خروج قریب الوقوع نفس زکیّه در نجف داده است ! که هرگز تا به حال خارج نشده است!

طرفداران این جریان با توزیع اعلامیه ها وبروشورهایی همه علمای ایران وعراق را به مناظره دعوت نمودند . از جمله در سال 1382ش بعد از سقوط صدّام ، هم زمان گروه های معدودی از جوانان فریب خورده عراقی که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده بودند ، در نماز جمعه شهرهای اهواز، قم، کرج، مشهد، وجاهای دیگر بین صفوف نماز جمعه ایستاده و خبر از ظهور یمانی دادند. در آن شهرها، آن افراد دستگیر شده، وبه کشورشان بازگردانده شدند؛ در برخی شهرها مثل قم واهواز مبلّغین آن ها دست به تبلیغ مرام خود زدند، که در برخی موارد توسط مسئولین قضایی کشورمان بازداشت ، ومحکوم شدند.

فعالیت نظامی جریان یمانی

این جریان آموزش نظامی را برای اعضای خود لازم دانسته ، عناصر خود را در باغ های العماره ومناطق الفاس والتیره به انواع سلاح های اهدائی اربابانشان آموزش می داده است . یکی از مراکز آموزش آن ها در منطقه صفوان در مزرعه « صابر زایر شمال آلبورحمة » ونیز منطقه « الهویر قرنه » بود . یکی از آموزش های آن ها آموزش سر بریدن افراد بوده است . اولین اقدام نظامی آن ها بعد از ایزوله برخی از عناصر منشعب مثل حیدر المنشداوی ، هماهنگی با جماعت جند السماء به رهبری الگرعاوی در تاسوعای سال 1428 قمری ، در منطقه الزرگه کوفه بود . در آن عملیات حدود 200 نفر از جماعت یمانی کشته شدند . جالب این جاست ، با این که ادّعاهای عقیدتی الگرعاوی با گروه یمانی تضاد دارد ، اوّلی وجود امام زمان(عج) را منکر می شده وخود را قائم آل محمد می‌دانسته، ودومی خود را فرزند ووصیّ امام زمان (عج) می‌داند ! ، از نظر فعالیت نظامی بر علیه دولت شیعی عراق وحوزه های علمیه به صورت مشترک در یک عملیات وارد شدند ، و سرکوب گردیدند ! این امر حاکی از این است ، که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبری واحدی اداره می شدند ، وادّعاهای عقیدتی آن ها غیر واقعی بوده است !

بعد از حادثه فوق جریان یمانی به صورت سرّی فعالیتش را ادامه داد؛ با سرکوب قیام الگرعاوی در منطقه الزرگه نجف ، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال 1429 قیام کند ، اما یک ماه پیش از وقت مقرّر با دستگیری 40 نفر از پیروانش در نجف ، تواناییش کاهش یافته ، ونتوانست اقدامی را در نجف وکربلاء طی مراسم عاشورا انجام دهد . این گروه برنامه داشت تا روز تاسوعا قیام کند وزایرین حرمین امام حسین (ع) وحضرت عباس (ع) را قتل عام کرده ، ودو حرم مقدس رابه اشغال درآورد.

سپس با رهبری شخصی دارای سابقه بعثی بودن ، به نام « سید حسن الحمامی » به سوی نجف حرکت کند ، و مراجع دینی را ترور نمایند . سپس با شخصی به نام « ابن بثینه » به عنوان امام مهدی بیعت کنند ، وفعالیت آن ها به سوی بصره وناصریه کشیده شود . این گروه در ساعت 30/9 صبح تاسوعا فعالیت خود را با حمله به هیأت های عزاداری در بصره آغاز کردند وتوانستند وارد مقر شرکت نفت جنوب شوند . هم چنین در ناصریه فعالیت خود را با حمله به تیپ واکنش سریع آغاز کردند ، در پی آن سرتیپ ابولقاء الجابری فرمانده این تیپ ، وسرهنگ ابومحمد الرمیض مسئول اطلاعات تیپ کشته شدند.

پلیس نجف اشرف 45 نفر از عناصر مسلح گروه الیمانی تحت عنوان " انصار المهدی " از جمله 15 نفر از رهبران و فرماندهان این گروه را دستگیر کرده که حسن الحمامی رهبر مذهبی این گروه در ضمن دستگیرشدگان بود . حسن الحمامی بعد از دستگیری اعتراف کرد ، که اعضای گروهش قصد داشتند ، در روز عاشورا مراجع دینی وهیأت های حسینی را مورد هدف قرار دهند . وی در کنفرانس خبری وطی اعترافاتش گفت : این گروه دارای طرفدارانی است . وهدف آن حمله به مرجعیت ، ودیگر علمای دینی ، واز هم پاشیدن اوضاع امنیتی عراق است . الحمامی در ادامه اعترافاتش گفت : تعدادی از عناصر این گروه مسئولیت هایی هم چون مسئول امور مالی ، تبلیغاتی ونظامی برعهده داشتند. وی افزود: هزینه های ما از کشورهای خارجی بویژه امارات تأمین می شود ، وشعار ما ستاره داود می باشد.


چند روز بعد از حادثه یمانی ، پایگاه خبری « ملف پرس » از خبرگزاری های معتبر در عراق در خبری فاش کرد که احمد الحسن یمانی ، بعد از حادثه بصره وناصریه ، به کشور امارات متحده عربی گریخته ، ودر دبی اقامت گزیده است.

اشکالات وتناقضات جریان یمانی

اگر کسی از گذشته وحال جریان یمانی خبر داشته باشد ، با سیلی از اشکالات شرعی ، عرفی وعقلی ونیز تناقضات آشکار و ابهامات زیاد مواجه می شود . از جمله:

1ـ بنا بر شهادت افراد مطّلع وآگاه ، مدّعی جریان یمانی شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع صیمری از طایفه صیامر منطقه زبیر است . این طایفه از بنی هاشم نیستند . امّا با این حال نامبرده با پوشیدن عمامه سیاه ویدک کشیدن عنوان سید احمد ، خود را سیّد واز بنی هاشم معرفی کرده است . قطعاً این کار از باب دروغگویی و فریب دیگران شرعاً حرام است.

2ـ در فیلمی که از او در ابتدای کار پخش شده است، می‌گوید: من یک روستایی ساده هستم وهیچ گونه ادّعایی ندارم . امّا در عین حال می گوید : خدا مرا برگزیده وائمه همراه من هستند . ومن صاحب نفس مطمئنه ام . ونور سراسر وجود مرا فرا گرفته و ...... قطعاً این ادّعاهای بزرگ با بی ادّعا بودنش در تناقض است.

3ـ در همان فیلم ، وقتی به عربی فصیح تکلم می کند ، در لحن کلام او اشتباهات زیاد ( نحوی و صرفی ) وجود دارد، که نشان می‌دهد سواد کافی ندارد . این واقعیت با ادّعاهای بزرگی که دارد سازگار نیست.

4ـ احمد اسماعیل گاطع از یک سو ادّعای فرزندی امام زمان (عج) می کند ، واز سوی دیگر ادّعا می کند که برای اولین بار امام زمان (عج) را در عالم خواب ، وسپس در ماه شعبان 1420 ق ( مصادف 1378 ش ) امام زمان را در برای دومین بار در بیداری دیده است ! یعنی آن زمان که از عمر او بیش از 25 سال گذشته است . چطور امکان دارد فرزند امام زمان تا آن موقع بابای خود را ندیده باشد ؟!

5ـ وی با وجود ادّعای فرزندی امام زمان (عج) ، امّا خود را احمد بن الحسن می نامد . در حالی که می بایست خود را « احمد بن محمد » می نامید . چون نام امام زمان حسن نیست. بلکه حسن نام پدر امام زمان است . گویا « قاعده دروغگو فراموشکار است » در این جا جریان دارد.

6ـ وی خود را یمانی می داند وروایاتی را که درباره خروج یمانی صادر شده ، بر خود منطبق می داند . در حالی که در روایات آمده است:

یمانی ، خراسانی وسفیانی در یک سال ویک ماه ویک روز خروج می کنند . ( ) وپس از چند ماه در همان سال امام زمان (عج) هم قیام می کند . مدّعی یمانی نزدیک ده سال است که خروج کرده، در حالی که نه خراسانی ونه سفیانی ، نه درآن زمان ، ونه حالا خروج نکرده ، وهنوز هم امام زمان قیام نفرموده است !

7ـ وی در عین این که خود را فرزند امام زمان وسید هاشمی می داند ، خود را یمانی نامیده است . در حالی که این دو عنوان یمانی وهاشمی ، آن هم برای کسی که اهل عراق است ، قابل جمع نیست؛ زیرا یمانی ظهور در این دارد که اهل یمن است . در حالی که وی به اعتبار محل تولد ونشو و نما عراقی است. البته گویا خود متوجه این تناقض شده ، لذا با این مغالطه ، این لقب را توجیه نموده است، که چون مکّه از تهامه است . وتهامه از یمن است ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند.

وجه مغالطه بودن توجیه فوق این است ، که تهامه یک منطقه جغرافیایی است که از شمال جزیرة العرب یعنی بالاتر از مکه و مدینه آغاز می شود ، وجنوب آن به یمن می رسد . بنابراین مکه و مدینه جزء تهامه است . ویمن هم از تهامه است ، ولی تهامه از یمن نیست . بلکه یمن در جنوب جزیرة العرب قرار دارد وشامل شمال و میانه جزیرة العرب نیست . بنابراین محمد وآل محمد(ص) حجازی وتهامی هستند ، امّا یمانی نیستند.

اصولاً مردم عرب به دو دسته عدنانی و قحطانی تقسیم شده اند . مقصود از عرب عدنانی خصوص قریش ، واز جمله بنی هاشم است . در حالی که عرب قحطانی فقط اعرابی را شامل می شود که ریشه آن ها از یمن است . وبه هیچ وجه به عرب عدنانی ، یمانی گفته نمی شود.


8ـ وی در پیامی که به مردم عراق فرستاده ، از یک سو ادّعا می کند ، که من از طرف امام زمان (عج) وبا تأیید جبرئیل و میکائیل آمده ام ، بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمی باشد ، در حالی که از مردم عراق طلب نصرت می کند ، و می گوید که اگر نصرتم ندهید ، شما سابقه بی وفایی نسبت به مسلم بن عقیل را داشتید . وبدین صورت خود را به مسلم بن عقیل تشبیه می کند. همان مسلمی که پیروزی ظاهر او و یاری جبرئیل ومیکائیل در حق او منتفی بود . واین تناقض دیگری است.

9ـ وی به خواب های خودش وخواب های دیگران استناد می کند ، در حالی که خواب در مسائل شرعی وعقیدتی برای دیگران هیچ گونه حجیّت واعتباری ندارد . هیچ پیامبر وولی اللهی حقانیت خود را با خواب اثبات نکرده است. مخصوصاً که خواب صرف ادّعا است . وامکان دارد آدم دروغگو هم ادّعای آن را بکند.

10ـ استناد دیگر او به وقوع حوادث آینده ، مثل سقوط صدام هم مضحک است . زیرا این پیشگویی توسط هر آدم آگاه به مسایل سیاسی امکان پذیر است ، واختصاص به نامبرده ندارد . مخصوصاً که قبل از همه امام خمینی (ره) فرموده بود : صدّام رفتنی است!

11ـ آمادگی برای مناظره ومباهله با علمای شیعه ، سنی ، یهودی ، ونصرانی هم صرف ادّعا است ، وهیچ چیزی را ثابت نمی کند. بله ، اگر مناظره ومباهله صورت گرفت ، وطرف مقابل ، که دارای صلاحیت علمی باشد ، محکوم شده ویا عذاب الهی بر او نازل گردید ، آن گاه قابل استناد است . در حالی که این اتفاق برای مخالفین جریان یمانی پیش نیامده است.

12ـ درباره استناد جریان یمانی به احادیث که قبل از این مفصّلاً توضیح داده شد . احادیث مورد ادّعا ربطی به مدّعای او ندارد . چون احادیث می گوید : مهدیین بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) می آیند نه قبل از او . در حالی که مدعی جریان یمانی می گوید الآن من وصیّ امام زمان هستم !

معلوم است که وصی باید بعد از مرگ مُوصی وارد عمل شود ، نه در حال حیات مُوصی وقبل از مرگ او !

13ـ مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود مرتباً بر علیه علمای دین ، حوزه علیه ومراجع تقلید هتّاکی و جسارت می کند ، وصریحاً می گوید : که ما آمده ایم که وساطت علماء بین مردم ودین وخدا را حذف کنیم . در حالی که این حرف بر ضد تعالیم اهل بیت:است . چون از دیدگاه تعالیم اهل بیت:، واسطه مردم واهل بیت ، علماء هستند ، وفقهای ربّانی مراجع دینی مردم هستند . امام حسن عسکری (ع) می فرماید : « فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه محافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه » . در توقیع منسوب به امام زمان (عج) آمده است : « وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانّهم حجّتی علیکم وانا حجة الله » .

14ـ جریان یمانی در امر ضدیت با علماء ، از تبلیغات سوء گذشته ، وارد فاز عملی ونظامی شده است . لذا در جریان توطئه ترور علمای نجف که در عاشورای سال 1385 ش توسط جریان « جند السماء » برنامه ریزی شده بود ، مشارکت داشته و 200 نفر از آن ها به هلاکت رسیدند.

از این واقعیت ، این نتیجه بدست می آید که آن ها پادوی استعمار در مبارزه با روحانیت . یعنی مهم ترین سنگر مقاومت اسلامی در مقابل استعمار ، می باشند.

15ـ استفاده از ستاره داود که آرم مخصوص صهیونیست‌‌ها می‌باشد، نشان دیگری از وابستگی این جریان به استعمار است.

16ـ حضور افرادی با سابقه بعثی بودن در تشکیلات جریان یمانی ، از قبیل : سالم عبد حسن ، وحسن الحمامی ( رهبر مذهبی گروه که دستگیر هم شده است ) ، وهمین طور برادر احمد اسماعیل گاطع که از افسران حزب بعث بوده ، نشانه دیگری از وابستگی جریان به « الحملة الایمانیّة » صدّام حسین معدوم است.

17ـ اخیراً در یکی از برنامه های ماهواره ای سلفی « صفا » یک شخص مصری غیر معمم به نام عبدالعال سلیمه ، که به دروغ به عنوان عالم شیعی معرفی شده است ، از جریان یمانی واحمد الحسن با تجلیل وبه عنوان مهدویت نام برده است . این پدیده نشان می دهد ، که جریانات سلفی ووهابی در پی تبلیغ جریان یمانی از ماهواره های خود می باشند . این هم قرینه دیگری از وابستگی جریان به استکبار جهانی است.

آخرین سخن؛ چه باید کرد ؟

برادران وخواهران ایمانی! فتنه های رنگارنگ که از سوی شیاطین واعوان وانصار آن ها برای فریب وانحراف مردم از صراط مستقیم تدارک دیده می شود ، همیشه بوده وهست ، مخصوصاً در آخر الزمان که بنا بر صریح احادیث، فتنه ها فراوان‌تر ودجّال و دجّال‌ها به صورت پیچیده‌تر ظهور می‌کنند.

در مقابل آن فتنه ‌ها ودجّال ها هیچ پناهگاه امنی ، و تضمینی برای سلامتی جز تمّسک جستن به ثقلین ( قرآن و عترت ) وجود ندارد . چرا که پیامبر اکرم(ص) فرمود : « انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبداً » .

امّا استفاده صحیح از کتاب وعترت ، بدون مراجعه به کارشناسان ومتخصّصان این فن ، یعنی علمای دین ، هرگز امکان پذیر نیست . این یک مطلب عقلائی وعرفی است ، که برای شناخت هر چیزی به متخصّص آن باید رجوع کرد . بالاتر از این ، خود قرآن وعترت مردم را به رجوع به علماء ربّانی، به عنوان نائبان وخلفای ائمه در عصر غیبت، ارشاد فرموده‌اند.

قرآن می فرماید: « اگر نمی‌دانید از پژوهش‌گران کتاب‌های آسمانی بپرسید» ؛ پیامبر اکرم(ص)، بنا بر روایت امام صادق (ع) ، فرمود : « العلماء ورثة الانبیاء » علماء وارثان انبیاء هستند.

امام حسین (ع) فرمود: « ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام علی ایدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله وحرامه ». چرا که مجاری امور واحکام به دست علماء الهی وامناء بر حلال وحرام خدا گذاشته شده است.

امام هادی (ع) فرمود : « لو لا من یبقی بعد غیبة قائمنا من العلماء الدّاعین الیه والّدالین علیه ... لما بقی أحد الّا ارتدّ عن دین الله ... اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ » . اگر علمائی که در زمان غیبت به سوی او مردم را راهنمایی می کنند، نباشند، هر آینه کسی نمی ماند مگر این که از دین مرتد گردد ... . آن ها ( علماء ) نزد خدا برتر هستند.

امام زمان(عج) فرمود : « وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا ، فانهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله » . در حوادث واقعه باید به راویان حدیث ما ( علماء ) رجوع کنید، زیرا آن ها از طرف من حجّت هستند ومن حجّت خدا هستم.

بنابراین، مطمئن ترین و بهترین راه برای شناخت حقیقت مدّعیان، وتمیز دادن راستگویان از دروغگویان، و حلّ شبهه های دینی، پناه بردن به علمای دین است؛ بر علمای دین هم واجب است حقایق را روشن کنند، ودر مقابل بدعت ها سکوت نکنند. زیرا در حدیث آمده است : « إذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه وإلا فعلیه لعنة الله ». یقیناً علمای ربّانی که همواره مورد توجه وعنایت قطب عالم امکان هستند ، همیشه در پرتو عنایت ‌های عزیز زهراء سلام الله علیها به رسالت های الهی خود عمل می کنند ، وهمگی باید در زیر آن لوای حقیقی امام زمان(عج) قرار گیرند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ بحار الانوار، علامه مجلسی
2ـ الکافی، شیخ کلینی
3 ـ تحف العقول، ابن شعبه الحرانی
4ـ الارشاد، شیخ مفید
5ـ کمال الدین وتمام النعمة ، شیخ صدوق
6 ـ کتاب الغیبة ، الشیخ محمد بن الحسن الطوسی /945



لیست کل یادداشت های این وبلاگ